کیان کوچولو

به دنیا خوش اومدی کیان کوچولو

1393/6/29 16:47
نویسنده : مامان بهناز
751 بازدید
اشتراک گذاری

حس و حال عجیبی ست ، حس مادر شدن،حس پدر شدن،حس زیبای مالکیت .حس انتظار و در نهایت شکر گذاری به درگاه خدا برای بودنت ، برای وجود نازنینت در کنارمان

کیان عزیزم ! مامان قربونت بره خواستم خلاصه ای از زندگیت رو برات با تصویر بعنوان یادگاری بزارم که وقتی تونستی بخونی اینا رو دیدی یا خوندی بدونی که چقدر برای ما عزیز بودی و هستی .

عزیزم روزی که بدنیا میخواستی بیای زمستون بود و برف زیادی داشت میومد و تو فکر میکنم یکم عجله کردی برا بدنیا اومدنت

جمعه ما مهمون داشتیم و عمه رقیه و هادی و مهرداد خونه ما بودن و من حسابی کار خونه انجام داده بودم و از اون جایی که درس میخوندم شنبه یعنی 23 اذر ماه 92 رو مرخصی گرفته بودم که برم دانشگاه ولی از قراره معلوم شما هول بودی و میخواستی زود بیای  بیرون شب حدودای ساعت 2 شب32ص بود که ترس ورم داشت دلم درد گرفت و رفتیم با بابای بیمارستان و از اونجای که تصمیم گرفته بودیم تو تهران شما بدنیا بیای نزدیکای ساعت 6 صبح حرکت کردیم رفتیم تهران با مامانی و خاله مهناز و عمه رقیت جاده هم وضعش خیلی خراب بود (کولاک بود) ساعت 5/10 اینا بود که رسیدیم و همه چی از طرف خاله ژاله با دکتر مامان که خانم پرند عسگری بود هماهنگ شده بود و من اورژانسی رفتم داخل اتاق عمل و حدودای ساعت 13 بود که تو رو بدنیا اوردم و همه تو اتاق عمل گفتن که وای چه پسر ناز و خوشگل و سفیدی

حالا کیان جونم جالبه که بدونی تو اتاق همه دختر زا بودن و تو یدونه اونجا وسط دخترا پسر بدنیا اومده بودی 

حالا زندگینامه کیان خوشگل من  با عکساش اینطوری که میبینیدامیدوارم که خودت مثل گل باشی اما عمرت مثل گل نباشه

عکسی از دقایق اولیه بدنیا امدن از کیان

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)